کد مطلب:102463 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:338

یک انسان تربیت شده











«و قال علیه السلام، كان لی یما مضی اخ فی الله و كان یعظمه فی عینی صغر الدنیا فی عینه.

و كان خارجا من سلطان بطنه، فلا یشتهی ما لایجد و لا یكثر اذا وجد. و كان اكثر دهره صامتا، فان قال بذ القائلین و نقع غلیل السائلین. و كان ضعیفا مستضعفا! فان جاء الجد فهو لیث غاب، وصل واد. لایدلی بحجه حتی یاتی قاضیا.»[1].

[صفحه 315]

و امام كه بر او درود باد، گفت، در گذشته مرا برادری بود در راه خدا، خردی این جهان در دیده اش، او را در دیدگان من بزرگ می داشت.

از چیرگی و دایره ی قدرت شكمش بیرون بود، پس چیزی را كه نمی یافت آرزو نمی كرد و هنگامی كه می یافت بسیار نمی خورد.

و بیشتر روزگارش خاموش بود، پس اگر سخن می گفت گویندگان را از گفتار بازمی داشت و تشنگی پرسندگان را فرومی نشانید.

و ناتوان بود و در دیده ی دیگران افتاده! اما اگر هنگام تلاش پیش می آمد پس او شیر بیشه های كار و مار بیابان می نمود.

تا نزد داور نمی آمد دلیل و حجتی در برابر دشمن نمی آورد.

«و كان لایلوم احدا علی ما یجد العذر فی مثله، حتی یسمع اعتذاره و كان لایشكو وجعا الا عند برئه و كان یقول ما یفعل و لا یقول ما لایفعل و كان اذا غلب علی الكلام لم یغلب علی السكوت و كان علی ما یسمع احرص منه علی ان یتكلم و كان اذا بدهه امران ینظر ایهما اقرب الی الهوی فیخالفه!

[صفحه 316]

فعلیكم بهذه الخلائق، فالزموها و تنافسوا فیها، فان لم تستطیعوها فاعلموا ان اخذ القلیل خیر من ترك الكثیر.»[2].

و تا هنگامی كه عذری بر انجام كاری مانند آن می یافت كسی را سرزنش نمی كرد، تا عذر او را می شنید و از هیچ دردی شكوه نمی كرد مگر آنگاه كه بهبود می یافت، به چیزی زبان می گشود كه انجام می داد و آنچه را انجام نمی داد به زبان نمی آورد و اگر در سخن گفتن بر او پیروز می شدند، در خاموشی گزیدن مغلوب كسی نمی گردید، بر شنیدن سخن آزمندتر بود تا بر سخن گفتن و هنگامی كه ناگهانی با دو كار روبرو می شد، می نگریست تا ببیند كدام یك از آن دو به خواست درونی اش نزدیك تر است پس با همان مخالفت می كرد!

بنابراین شما را به داشتن این خویها سفارش می كنم، پس همیشه آنها را داشته باشید و در راه دست یافتن به آنها از یكدیگر پیشی بجویید، اما اگر نتوانسته اید به همه ی آنها خود را بیارایید پس بدانید كه گرفتن اندك بسی بهتری است از واگذاردن بسیار.

[صفحه 317]

در این وصف غیرمستقیم، امام (ع) آموزه هایی گرانبها دارد كه فهرست وار بدانها اشاره می شود:

1. در چشم این برادر خدایی، دنیا و همه ی آنچه بدین جهان بستگی داشت، بسی كوچك و بی ارزش جلوه می نمود، زیرا كسی كه در پرتو آموزش های قرآن و پیامبر گرامی اسلام تربیت شده باشد، وجودش از عظمت و جلال و جمال پروردگار چنان سرشار است كه جایی برای جز او در چشمش و اندیشه اش نمی ماند و به حقیقت هر چیزی در این جهان آگاه است و به پایداری و ارزش حقیقی و جاودانگی بهره های جهان بازپسین كه پروردگارش نوید داده است، ایمانی عینی و یقینی قلبی دارد، لذا به هیچ چیزی از این جهان كه ناپایدار است دل نمی بندد، این آزادگی و وارستگی او را در چشم حقیقت بین و گوهرشناسی امام، بزرگ و گرامی داشته است.

2. شهوت شكم و توجه نشان دادن بدان، سرآغاز گرویدن انسان به سوی غرایز حیوانی و سرانجام، سقوط در پرتگاه نابودكننده ی این جهانی است. كسی كه مهار شكم خود را در دست نداشته باشد، در برابر دیگر شهوات و غرایز تن اسیر و گرفتار شده هرگز نمی تواند خود را از این بندها رها سازد. راز آن رهایی در آغاز راه همین است كه این برادر داشته: چیزی را كه نمی یافته یا متعلق به خود نمی دانسته، یا شایسته ی وجود پرورش یافته ی خود نمی دیده است، هرگز نمی خواسته و دنبال نمی كرده است و چون به نعمتی دست پیدا می كرد، آن را با آزمندی نمی بلعید، بلكه از آن بهره، پس از برطرف شدن نیاز دیگران، به اندازه ی نیاز انسانی خویش بهره می جست.

3. زبان، یكی از ابزارهای تفاهم میان شخص و دیگران و گویای امتیازات انسان بر دیگر جانوران است. اما همه ی آفریدگان، با همه ی خاموشی های ظاهریشان، در جهت تسبیح به ستایش و سپاس پروردگار زبان دارند، اگر انسان توان مهار و سود جستن به هنگام زبان را نداشته باشد، این ابزار بر او چیره می شود و چه بسا ارزش انسانی خود را از دست بدهد. پس خاموش نشستن، نشان بر آگاهی و پرواپیشگی و

[صفحه 318]

توانمندی انسان است. زبان «كلید در گنج صاحب هنر» است و نباید گوهرهای این گنج را بی جا و نابهنگام از دست داد، شایسته است كه چون این هنرمند، به سخن درآید، با زلال گفتار خود تشنگی جان دیگران را فرونشاند و با «كم گفتن و گزیده گفتن، جهان را از اندك خود پر گرداند».

4. استضعاف در اسلام یك ارزش نیست، دیگران و به ویژه مستكبران هستند كه انسان ها را به استضعاف می كشانند، لذا همین كه انسان از چنین چیزی آگاه شد، راه مهاجرت را در پیش گرفته است و چون برای بیرون آمدن از استضعاف به اقدام دست یازید، باید به او عنوان «مهاجر» داد.[3] لذا این برادر چنان فروتن و افتاده بوده كه ظاهربینان او را مستضعف می پنداشته اند، جسم و ظاهر او چنین می نموده است، وگرنه امام (ع) می گویدبه هنگام تلاش در كار و یا پیش آمدن یك كارزار، او شیر بیشه ی تلاش و كار و چابك و سریع و مرد میدان، همچون مار بیابان بود.

5. بیشتر كسانی كه با اندك ناملایمی و یا دیدن كوچك ترین به ظاهر ستمی، نسنجیده و بدون داشتن دلیل و برهان، در نزد هر اهل و نااهلی، زبان به شكوه می گشایند و فریاد دادخواهی برمی آورند، نه تنها به داد و حق خویش نمی رسند، بلكه پس از روشن شدن قضیه، درمی یابند كه دچار اشتباه هستند و داد خود را در جای دیگری و از شخص دیگری باید بگیرند. شخص پرواپیشه شایسته است كه برای دادخواهی، با داشتن دلیل استوار به نزد داور دادگری رود و چون می دانست كه به جایگاه درستی آمده، دلیل خود را عرضه كند، تا در محیطی سالم به نتیجه ی حق دست یابد.

6. و اگر ستمی یا اقدام ناشایسته ای از كسی دید یا شنید، یك طرفه به قاضی نمی رود و نسنجیده خود به داوری نمی نشیند، زیرا تا عذر و دلیل آن طرف، مستقیما به وسیله ی خود او ارائه نگردیده، نمی توان حكم كرد و چون دلیل و عذر گفته شد، چه بسا آشكار شود كه كه كار او یا گفتار او درست و به جا بوده است و قابل پذیرفتن.

[صفحه 319]

7. گفتن درد و شكوه از بیماری، در نزد غیرپزشك، جز افزودن بر درد خویش و ناراحت كردن طرف مقابل، پیامدی ندارد، لذا چنین اشخاص پرواپیشه و آگاه و بردبار، درد خویش را در درون، برای خود نگاه می دارند و در برون، به گونه ای وانمود می كنند كه هیچ درد و ناراحتی ندارند و هنگامی كه بهبود یافتند دیگران از بیماری گذشته ی آنان آگاه می شوند.

8. گفتار بی رفتار، كینه و دشمنی بزرگ خدا را در پی دارد[4] و در اسلام به شدت نهی شده است و چنان برادری، با ویژگی هایی كه گفته شد، تا كاری را نمی كرده به زبان نمی آورده است و هنگامی از چیزی سخن می گفته كه انجام می داده است.

9. دیگران می توانسته اند با سخن گفتن بسیار كه بی گمان با بیهودگی همراه است، بر او پیروزی یابند و به خود ببالند كه بیشتر از او سخن می گویند، اما در مقابل سكوت كه بسیار با معنی و زباندار، حكیمانه و همراه با اندیشه بوده، هرگز نمی یارسته اند بر او چیره شوند، زیرا سكوت كردن و در ضمن آن، اندیشیدن و در سفتن، كار هر كس نیست و نمی توان آن را از هر كسی چشم داشت. سكوت از مراحل سیر و سلوك است و با معرفت سر و كار دارد. چنین توانمند پرگنجایشی، به شنیدن سخنان با ارزش و حكیمانه ی دیگران بسیار حریص است، زیرا از هر سخنی گوهری بر گنجینه ی درون می افزاید و بیشتر بدان آزمند است تا سخن گفتن.

10. انسان پیوسته در میان دو عامل متضاد و ناسازگار با هم گرفتار است: عامل به پرواز درآوردن و به كمال رسانیدن و به سوی خدا بردن و خداگونه ساختن و شدن، از یك سوی كه با طبیعت حیوانی و روحیه ی آسایش طلبی و تن پروری سازگار نیست و عامل ایستایی و به واپس بردن و از سطح حیوانی پست تر ساختن، از سوی دیگر كه با غرایز و خوی طبیعی و لجن گونه هماهنگ است. شخص پرواپیشه و پرورش یافته كه پیوسته خواهان رسیدن به اوج كمال است، در برابر این دو عامل كه قرار می گیرد غافلگیر نمی شود، زیرا پیوسته با هشیاری و آگاهی راه می پوید و به

[صفحه 320]

عمل شایسته و سزاوار انسانی دست می زند، لذا آن چیزی را برمی گزیند كه با خواست حیوانی و خوی طبیعی او ناهماهنگ است، تا بتواند با آهنگی استوارتر از پیش و نیروی گسترده تری از درون خویش، به سوی چكاد انسانیت به پرواز درآید.

امام (ع)، پس از برشمردن این ویژگیها كه در چنین انسان تربیت یافته، به صورت خوی و سرشت درآمده، خطاب به همه ی انسان ها می گوید:

شما را به در پیش گرفتن و عمل كردن بدین خویها و سرشت ها سفارش می كنم. به گونه ای كه هرگز از وجودتان جدا نگردد و اگر قصد رقابت و چشم همچشمی و مسابقه با یكدیگر در این جهان بر سر چیزی دارید، بر سرداشتن و به كار بردن این خویها باشد، اما اگر نتوانستید همه ی آن ویژگیها را در خود ایجاد كنید و به عمل درآورید، ناامید نگردید و باعث نشود كه از همه ی آن ها رویگردان شوید، این حقیقت را بدانید كه انسان باید تا آنجا كه در توان و گنجایش وجودی اش هست، به سوی تربیت و خویهای والای انسانی گام نهد و به هر اندازه ی آن كه رسید، غنیمت شمرد و برگیرد، زیرا گرفتن و برداشتن اندكی از چیزهای خوب، بهتر است تا از دست دادن همه یا بسیاری از آنها.

گوهرهای تربیت، در دریای بیكران نهج البلاغه بسیار است و در حقیقت كتاب آموزش و پرورش و راهنمای عمل انسان در سراسر زندگی در این جهان و بهترین زاد و توشه برای راهپیمایی و ادامه ی راه و رسانیدن درست خود بدان جهان، لكین، در این سیر و سلو ك، ما چاره ای جز برگرفتن نمونه هایی، هرچند كوچك و كم، از این گنجینه ی پربها نداریم، بدان امیدكه این جوی كشیده شده، راهنمایی باش خواننده را، برای رفتن به سوی دریا و شناوری در آن.

[صفحه 321]

منابعی برای مطالعه

روش تربیتی اسلام، نوشته ی محمد قطب، ترجمه ی سید محمد مهدی جعفری

راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی (ع)، علی محمد حسین ادیب، دكتر سید محمد رادمنش

تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مرتضی مطهری

اصول تعلیم و تربیت، دكتر علی شریعتمداری

انسان كامل از دیدگاه نهج البلاغه، حسن حسن زاده ی آملی

[صفحه 323]


صفحه 315، 316، 317، 318، 319، 320، 321، 323.








    1. حكمت 289.
    2. حكمت 289.
    3. نهج البلاغه، ط 189.
    4. سوره ی صف/ 3: كبر مقتا عندالله ان تقولون ما لاتفعلون.